Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-08@07:51:59 GMT

توافق میانجیگرانه چین آمریکا را به چالش می‌کشد

تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۳۱۲۶۴۶

توافق میانجیگرانه چین آمریکا را به چالش می‌کشد


به گزارش تابناک به نقل از همشهری آنلاین، روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز در مطلبی با اشاره به توافق ایران و عربستان سعودی برای ازسرگیری روابط دوجانبه در پکن نوشت: سرانجام شاهد صلحی نادر در خاورمیانه هستیم، نه بین اسرائیل و عرب‌ها بلکه میان عربستان سعودی و ایران که دهه هاست با هم مشکل داشتند؛ آنهم صلحی که نه توسط ایالات متحده بلکه با میانجیگری چین حاصل شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این توافق در زمره بالاترین و دگرش دهنده ترین تحولاتی است که کسی می توانست تصور کند، چرخشی که برای پایتخت های اطراف جهان، شوک آور بود. اتحادها و هماوردی هایی که برای چندین نسل بر دیپلماسی حاکم بود، دستکم فعلا وارونه شده است.

نیویورک‌تایمز در ادامه می‌نویسد: آمریکایی‌ها که برای سه چهارم یک قرن، بازیگران کانونی خاورمیانه بودند و همیشه در چنین مواردی در اتاق حضور داشتند، اکنون خود را در حاشیه می بینند آنهم در لحظه یک دگرش چشمگیر. چینی ها، که سالها در این منطقه، تنها نقشی دست دوم داشته‌اند، ناگهان خود را به جایگاه یک بازیگر تازه قدرت رسانده‌اند و اسرائیلی ها، که مخ سعودی ها را علیه یک دشمن مشترک در تهران به کار گرفته بودند، اکنون حیرانند که کجای کار هستند. آمی هاوترون، معاون مدیر پژوهش در پروژه دموکراسی خاورمیانه که یک گروه غیرانتفاعی در واشنگتن است، می گوید: این یک توافق بزرگ است. نمی شود آن را نادیده گرفت. آمریکا در حال حاضر نمی توانست چنین توافقی را بویژه با ایران میانجیگری کند چرا که رابطه‌ای نداریم. اما در یک نگاه وسیع‌تر، کار درخشان چین، این کشور را وارد یک باشگاه دیپلماتیک تازه می کند و هرآنچه را که آمریکا قادر بود از زمان روی کارآمدن بایدن در خاورمیانه بدست آورد، در سایه قرار می دهد.

کاخ سفید بایدن، علنا از برقراری دوباره روابط دیپلماتیک میان عربستان سعودی و ایران استقبال کرد و نگرانی آشکاری از نقش چین در آشتی این دو ابراز نکرد. اما دستیاران بایدن در خلوت این ایده را رد می کنند که این توافق نشان از هرگونه زوالی در نفوذ منطقه‌ای آمریکا باشد.

این رسانه آمریکایی در ادامه مدعی شده است: تحلیلگران مستقل می گویند که روشن نیست این همگرایی میان عربستان سعودی و ایران، عملا تا کجا ادامه خواهد یافت. پس از دهه ها رقابت بر سر رهبری منطقه و جهان اسلام که گاه هم خشونت آمیز بود، تصمیم به بازگشایی سفارتخانه هایی که از ۲۰۱۶ بسته شد، تنها گام نخست به شمار می رود و به این معنی نیست که سنی های ریاض و شیعیان تهران همه تفاوت های عمیق و چندلایه خود را کنار گذارده‌ند. در واقع قابل تصور است که چه بسا دست آخر این توافق تازه برای تبادل سفرا، حتی به اجرا هم نرسد چرا که یک مهلت دوماه برای تعیین جزییات در نظر گرفته شده است.

نیویورک‌تایمز مدعی شده است: برپایه آنچه که سعودی‌ها به آمریکایی‌ها گفته‌اند، نقطه کلیدی در این توافق، تعهد ایران به توقف حملات تازه به عربستان سعودی و قطع حمایت از گروه‌های پیکارجویی است که این پادشاهی را هدف می گرفتند. ایران و عربستان سعودی عملا درگیر یک جنگ نیابتی ویرانگر در یمن بودند. آتش بسی که سال گذشته با حمایت آمریکا و دولت بایدن بدست آمد، دشمنی‌ها را عمدتا متوقف کرد... اکنون آمریکایی‌ها خوشبین نیستند که ایران به تعهدات تازه‌اش پایبند بماند.

استیون کوک عضو ارشد مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی می گوید: برخی ناظران در خلیج فارس، از قرن چینی صحبت می کنند. سعودی ها ابراز علاقه کرده‌اند که به سازمان همکاری های شانگهای بپیوندند ضمن آنکه بخش بزرگی از نفتشان هم به چین می رود.

دانیل کورتزر سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل و مصر که اکنون عضو دانشگاه پرینستون است، می گوید: "پویش های در حال دگرشی که در توافق میانچیگرانه چین نمایان شد، چالشی را متوجه دولت بایدن می کند که ترجیح می دهد بر جاهای دیگر جهان تمرکز کند. این توافق نشانه‌ای از هوشیاری چین در بهره وری از خشم سعودی ها از آمریکا و خلائی است که در خاورمیانه پدیدار شده و همچنین بازتاب این واقعیت که سعودی‌ها و ایرانی‌ها مدتی است سرگرم گفتگو هستند. این یک بدبیاری شوم برای سیاست آمریکاست."

چین زمانی توانست عربستان سعودی و ایران را کنارهم بیاورد که اسرائیل امید داشت آمریکا بتواند رابطه‌اش با عربستان سعودی را برقرار سازد. اما سعودی ها، چیزهایی را می خواستند که آمریکا آمادگی تامین آن را نداشت. سعودی ها خواهان تضمین های امنیتی، کمک به توسعه یک برنامه هسته‌ای صلح آمیز و محدودیت کمتر بر فروش های تسلیحاتی آمریکا بودند... اکنون اسرائیل در می یابد که امیدهایش به تشکیل یک ائتلاف ضدایرانی با عربستان سعودی، آشکارا نقش بر آب می شود.

 

منبع: تابناک

کلیدواژه: مناجات شعبانیه حسن غفوری فرد امیر قلعه نویی مسمومیت دانش آموزان عادی سازی روابط ایران و عربستان عربستان ایران چین مناجات شعبانیه حسن غفوری فرد امیر قلعه نویی مسمومیت دانش آموزان عادی سازی روابط ایران و عربستان عربستان سعودی و ایران سعودی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۱۲۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان

سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سال‌های اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.

به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته می‌شود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد می‌کند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.

برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی می‌شود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست می‌دهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان می‌دهد.

اما نگاهی دقیق‌تر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان می‌دهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزاره‌ای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.

اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عرب‌های عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سال‌های ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.

با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکرات‌ها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف می‌کند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» می‌داند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگان‌های عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.

این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عرب‌های عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاه‌های آلترناتیو دیگر که در سال‌های اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف می‌کند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا می‌سازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانه‌ای وهابی پیوند می‌زند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد می‌کند و سه دهه پویایی سیاسی و رویداد‌های تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل می‌دهد.

در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آل‌های اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتار‌ها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح می‌کرد.

بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمین‌های عرب پسا عثمانی می‌دانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبهه‌ای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.

سایر سلفی‌ها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آن‌ها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجسته‌ای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی می‌نویسد، سلفی‌ها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.

آنچه از همه این روایت‌های تاریخی برداشت می‌شود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمی‌کاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب می‌کند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیرو‌های تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.

دیگر خبرها

  • اتحاد مثلث علیه منافع ایران/ بررسی تأثیرات توافق امنیتی میان آمریکا و عربستان بر روابط سعودی‌ها با ایران
  • گروسی خواستار تدابیر ملموس ایران برای رفع نگرانی‌ها
  • مناظره آتشین آمریکایی‌ها و سعودی‌ها درباره ایران در شبکه اسرائیلی!
  • 2 مسابقه مهم برای رویداد پادشاهی رینگ در عربستان تایید شدند/ اخبار WWE
  • آیا عادی سازی روابط ریاض و تل آویو قریب الوقوع است؟
  • گزینه‌های آمریکا در برابر بلندپروازی‌های اتمی عربستان
  • الهلال و النصر دست نیافتنی می‌شوند
  • ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
  • فروش نسخه‌های جدید اف-۱۵ آمریکایی به عربستان؟!
  • آمریکا به دنبال فروش نسخه‌های جدید اف-۱۵ به عربستان است